اختلال وسواس فکری- عملی با افکار مکرر و مداوم شناسایی میشود، که این افکار به شکل غیرمنطقی و نامناسب تجربه شده و برخلاف تلاش فرد مبتلا، نمیتوانند نادیده گرفته شده یا سرکوب شوند. فرد تلاش میکند تا از طریق رفتارهای تکرارشونده یا اقدامات بیرونی (وسواس عملی) وسواسهای فکری را خنثی کرده یا از آنها جلوگیری کند. شواهد گستردهای نشان میدهند که درمانی که شامل تکنیکهای شناختی- رفتاری فردی باشد، مؤثر عمل میکند. در یک پژوهش، درمانهای مختلف بر اساس میزان تأثیرگذاری هرکدام طبقهبندی شدهاند. این ترتیب، از بیشترین تأثیرگذاری تا کمترین آن، به این صورت گزارش شده است: 1. درمان شناختی- رفتاری همراه با دارودرمانی 2. درمان شناختی 3. درمان رفتاری شامل رویارویی و بازداری از پاسخ 4. درمان شناختی- رفتاری 5. دارودرمانی. در پژوهشی دیگر بیان شده است که درمان شناختی- رفتاری، درمان شناختی، و درمان رفتاری، همگی، دارای تأثیرات مشابهی برای OCD بوده و نتیجهی بهتری برای بیماران مقاوم به درمان دارند. پیشنهاد رایج یک گروه فرامرزی، که بر اختلال اضطراب کار میکنند، آن است که درمان شناختی- رفتاری باید اولین انتخاب برای در درمان OCD در نظر گرفته شود. با این وجود، این شواهد بر اساس پژوهشی بر مبنای درمان فردی، و نه درمان گروهی، به دست آمده بود. اما در نهایت، اطلاعات به دست آمده از پژوهشها نشان دادند که گروهدرمانی شناختی- رفتاری، به اندازهی درمان شناختی- رفتاری فردی، برای درمان اختلال وسواس فکری- عملی کارآمد است. همچنین، گروهدرمانی، هم بازداری پاسخ را تسهیل میکند، هم بر انحرافات شناختی بیماران تأثیر دارد.
هدف از این پژوهش، نیز، ایجاد و گسترش یک کتابچهی راهنمای درمان گروهی، برای بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی بر مبنای شناختی- رفتاری و ارزیابی نتیجهی درمان بود. بر اساس نتایج، گروهدرمانی شناختی- رفتاری، تأثیر متوسط تا زیادی بر درمان OCD نشان داد، اما با این حال، تأثیرات بیشتری در مطالعات مشابه دربارهی گروهدرمانی OCD، بر مبنای شیوههای درمانی دیگر، مشاهده شد. این تفاوتها در میزان تأثیرات میتواند برگرفته از تفاوت در برنامههای درمانی، ویژگیهای بیماران و روشهای اندازهگیری باشد.
گروهدرمانی از هر رویکردی میتواند بر درمان وسواس مؤثر باشد. چون همهی اعضای گروه درگیر یک درد مشترک هستند. بسیار دشوار است که افراد دارای رفتارهای تکراری (مثلاً 30 بار شستن دست) توسط افرادی که این تجربه را نداشتند، درک شوند. به همین دلیل، فارغ از نوع گروهدرمانی، افراد میتوانند از تجارب زیستی یکدیگر برای موقعیتهای مشابه استفاده کنند. به قول مورینو، انسان در گروه به دنیا میآید، در گروه بزرگ میشود و در گروه میمیرد. پس چرا در گروه درمان نشود؟ اکثراً اعضای گروه در ابتدای جلسات گروهدرمانی وسواس فکری- عملی، از گفتن تجربههای خود دربارهی افکار و رفتارهای وسواسی تردید دارند، اما به مرور که جلسات گروهدرمانی پیش میرود، نسبت به بازگو کردن آنها سهلگیرتر میشوند، و این، اولین مرحلهی درمان بوده و از همین جا درمان شروع میشود. در درمان OCD به شکل گروهی، هم بررسی کردن هیجانات و هم افکاری که بعد از آنها به ذهن فرد خطور میکنند، اهمیت ویژهای دارند. رهبر گروه، بستری را فراهم میکند که اعضای گروه بتوانند در محیطی امن، نگرانیهای خود را بدون ترس از قضاوت شدن، با سایرین به اشتراک بگذارند. در هر جلسه، اعضا باید راهحلهای شخصی خود را در گروه مطرح کرده و رهبر گروه بهترین راهحلها را اولویتبندی کند و برای جلسهی بعد آنها تکلیف مشخص کند. پژوهشهای مختلف نشان داده است که گروهدرمانی، بسیار کارآمدتر و ماندگارتر از درمانهای فردی برای OCD عمل میکند. پرواضح است که گروهدرمانگران و روانشناسان نباید از دارودرمانی زیر نظر متخصص روانپزشکی به عنوان مکمل درمان غافل شوند. گاهی خانوادهدرمانی و زوجدرمانی نیز، در کنار گروهدرمانی OCD ضرورت دارد.
منبع: Fenger, M. M., Mortensen, E. L., Rasmussen, J., & Lau, M. (2007). Group therapy with OCD. Nordic Psychology, 59(4), 332-346
تألیف و ترجمه: دکتر مهدی علیمحمدی، الهه دهقانی
طراح تصویر: پارسا رستمی