افسردگی، یک نگرانی بزرگ برای سلامتی محسوب میشود، که بیش از سیصد میلیون نفر در سراسر جهان از آن رنج میبرند. افسردگی با کیفیت پایینتری از زندگی، اختلال در تواناییهای اجتماعی و حرفهای، روابط ضعیفتر و میزان عود و برگشتپذیری بالا همراه است. اینطور به نظر میرسد که افسردگی یک منشأ زیستی- روانی- اجتماعی دارد و عزت نفس پایین، به عنوان یک عامل خطر مهم برای آن معرفی شده است.
عزت نفس، به عنوان ارزیابی ذهنی شخص، از زندگی خودش معنا شده است. با توجه به این معنا، عزت نفس میتواند به عنوان یک فیلتر در نظر گرفته شود که همهی اطلاعات بیرونی از آن عبور کرده و حالت و رفتار شخص را، به هر دو شکل مثبت یا منفی، تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین، عزت نفس، نقش مهمی در رشد سالم و دستیابی به دستاوردهای مهم زندگی، از جمله روابط اجتماعی بهتر، سلامت جسمانی بیشتر، موفقیتهای تحصیلی بالا، احساس شایستگی و مقبولیت، روابط خانوادگی سالم و یادگیری مهارتهای رویارویی با مشکلات دارد.
مطالعات زیادی به بررسی ارتباط میان عزت نفس و افسردگی پرداخته و دریافتهاند که همبستگی زیادی میان این دو سازه وجود دارد. عزتنفس پایین، اغلب نشانهی افسردگی است و همچنین میتواند عاملی در ایجاد و حفظ افسردگی باشد. افرادی که از افسردگی رنج میبرند، اغلب احساس بیارزشی، ناامیدی و بیکفایتی کرده و ممکن است تصور منفی از خود داشته باشند. این احساسات منفی میتوانند به چرخهی معیوب افسردگی وارد شوند و احساس خوب، نسبت به خود و زندگی خود را برای افراد، سختتر کنند. از سوی دیگر، افرادی که عزتنفس بالایی دارند، انعطافپذیرتر هستند و بهتر میتوانند با چالشهای زندگی کنار بیایند، که میتواند به جلوگیری از بروز افسردگی کمک کند. وقتی افراد به تواناییها، مهارتها و خودارزشمندی خود اعتماد دارند، به احتمال زیاد دیدگاه مثبتی نسبت به زندگی داشته و میتوانند از شکستها عقب نشینی کنند. اگرچه، عزتنفس پایین یکی از علائم رایج افسردگی است، تنها علت آن نیست و هرکسی که عزتنفس پایینی دارد به افسردگی مبتلا نخواهد شد. به طور مشابه، همهی افراد دارای عزتنفس بالا در برابر افسردگی مصون نیستند. عوامل دیگری مانند ژنتیک، رویدادهای زندگی و حمایت اجتماعی نیز میتوانند در بروز افسردگی نقش داشته باشند.
بر اساس نتایج تجزیه و تحلیلها، ارتباط میان عزت نفس و افسردگی، یک ارتباط دوطرفه است، یعنی هم عزت نفس پایین بر افسردگی و تشدید آن موثر است و هم افسردگی میتواند به کاهش عزت نفس منجر شود، چون برآیند ارزیابی فرد از زندگیش این خواهد بود که لایق افسردگی است. اما با این وجود، تأثیرات عزت نفس به عنوان یک عامل خطر برای افسردگی، قویتر از رابطهی معکوس میان این دو، یعنی تأثیر افسردگی بر کاهش عزت نفس فرد است.
با توجه به ارتباط میان آنها، اینطور میتوان ادعا کرد که درمان عزت نفس میتواند به عنوان یک عامل محافظ، در مقابل عود یا بازگشت افسردگی عمل کند. اما هنوز به طور کامل مشخص نیست که آیا درمان با هدف بهبود افسردگی، تأثیرات غیرمستقیم و مثبتی بر عزت نفس دارد یا خیر. پروتکلهای درمانی برای بهبود عزت نفس، تمرکز اساسی بر درمان شناختی- رفتاری (CBT)(درمان براساس بررسی باورهای اساسی منفی نهفتهی افراد) داشتهاند، اگرچه انواع دیگری از رواندرمانیها، مانند مصاحبهی انگیزشی و گشتالت درمانی نیز میتوانند برای بهبود عزت نفس مؤثر واقع شوند.
تا به امروز، تنها یک پژوهش به بررسی تأثیر رواندرمانی افسردگی بر عزت نفس پرداخته است، که با نتایج مثبتی در اینباره همراه بوده و طی آن مشاهده شد که با درمان افسردگی، عزت نفس افراد بهبود یافته است. بنابراین، با توجه به عدم وجود مطالعات کافی در این زمینه، هدف این مطالعه، بررسی تأثیرات جانبی انواع مختلف رواندرمانیهای افسردگی بر عزت نفس، و رابطهی میان کاهش افسردگی و بهبود عزت نفس بوده است. همچنین، بررسی تأثیر رواندرمانی بر عزت نفس و افسردگی، به شکل جداگانه، از دیگر اهداف اصلی آن بشمار میآید.
با توجه به نتایج، مشخص شد که رواندرمانی، تأثیر متوسطی بر بهبود عزتنفس و تأثیرات چشمگیری بر کاهش شدت افسردگی در دورهی پس از درمان دارد. گرچه تأثیرات بلندمدت رواندرمانی بر عزت نفس در مطالعات کمی مورد بررسی قرار گرفتند، اما نتایج نشان دادند که اثر رواندرمانی تا زمان 6-12 ماه باقی میماند. در رابطه با ارتباط میان آنها، ناهمگنی زیادی در تحلیلهای اصلی وجود داشت که نشاندهندهی عدم قطعیت نتایج دربارهی تأثیر رواندرمانی افسردگی بر عزت نفس بود. اگرچه با حذف موارد اضافی و محدود کردن تجزیه و تحلیلها به مطالعات با سوگیری پایین، ناهمگنی نتایج مرتبط با عزت نفس کاهش قابل ملاحظهای داشت. توجه به این نکته ضروری است که رابطهی بین عزتنفس و افسردگی پیچیده است و میتواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد.
از آنجایی که ناهمگنیهای بسیاری در اندازهی ترکیبی مورد بررسی، برای عزت نفس و افسردگی پیدا شد، زیرگروههایی برای شناسایی منابع ایجاد این ناهمگنیها ایجاد کردند. هیچکدام از تحلیلهای زیرگروهی برای نتایج مرتبط با عزت نفس، تفاوتی در تأثیرات ناشی از اختلافات زیرگروهها بر مبنای سن، شغل، نوع رواندرمانی، و یا نوع ابزار مورد استفاده، وجود نداشت. چون در هر یک از این زیرگروهها، همچنان، ناهمگنیهای گستردهای دیده میشد، ریشهی آنها در نتایج مرتبط با عزت نفس، به سختی قابل شناسایی بود. اما با توجه به خروجیهای مطالعه، چنین نتیجه گرفته شد که انواع مختلف رواندرمانی، احتمالاً در بهبود عزت نفس بزرگسالان دارای افسردگی مؤثر است. طیف گستردهای از مداخلهها، از جمله درمان شناختی- رفتاری، درمان مرور خاطرات زندگی، درمان موج سوم و آموزش فراشناختی، عزت نفس و شدت افسردگی را در کوتاهمدت و مدتهای طولانیتر، بهبود میبخشند.
در رابطه با تأثیرات رواندرمانی بر شدت افسردگی، باز هم ناهمگنی تقریباً در همهی زیرگروهها بالا بود، اما تفاوتهای بسیاری میان درمان شناختی- رفتاری و سایر درمانها یافته شد و درمان شناختی- رفتاری مؤثرتر از درمانهای دیگر عمل کرد. اما برای نتایج دقیقتر به مطالعات بیشتری نیاز است، چون ممکن است در این میان، متغیر سومی نیز دخیل بوده باشد که این پژوهش در نظر نگرفته است.
منبع: Bhattacharya, S., Kennedy, M., Miguel, C., Tröger, A., Hofmann, S. G., & Cuijpers, P. (2023). Effect of psychotherapy for adult depression on self-esteem: A systematic review and meta-analysis. Journal of Affective Disorders
تألیف و ترجمه: دکتر مهدی علیمحمدی، الهه دهقانی
طراح تصویر: پارسا رستمی