در دنیای امروز که هوش مصنوعی به سرعت در حال پیشرفت است، بسیاری از افراد دربارۀ آینده شغلی خود نگران هستند. اما این نخستین باری نیست که بشر با چنین تغییرات بزرگی مواجه میشود. در قرن نوزدهم، با ظهور اتوماسیون صنعتی، این نگرانیها به اوج خود رسید. خیلیها فکر میکردند که ماشینها خلاقیت و ارزش کار انسانی را از بین خواهند برد. با این حال، از دل این چالشها، تحولات فکری بزرگی شکل گرفت.
یکی از منتقدان برجسته این دوره جان راسکین بود. او معتقد بود که کار انسانی چیزی بیش از تولید محصول است و باید با خلاقیت، تفکر و اصالت همراه باشد. راسکین معتقد بود کار خوب مستلزم مشارکت متفکرانه است و فقط محصول نهایی مهم نیست، بلکه مراقبت و فرآیند پشت آن نیز اهمیت دارد. به نظر او، ماشینها حتی اگر کامل باشند، فاقد لمس و حس انسانی هستند. در اینجا یک تلاقی بین ایدههای راسکین و شکلگیری حالت جریان وجود دارد: حالت روانی جریان که در آن افراد در کار خود غوطهور می شوند و لذت و معنا را در این فرآیند مییابند. در چنین شرایطی مسیر و فرآیند رسیدن به نتیجه اگر نه بیشتر اما هماندازۀ محصول ارزش دارد.
درد بی ثباتی:واقعیتی که امروزه با آن مواجهیم
نظریۀ خودتعیینی: کلید ایجاد انگیزه و معنا در کار
امروزه، بسیاری از روانشناسان بر اساس ایدههایی مانند نظریه خودتعیینی (Self-Determination Theory) معتقدند که سه نیاز اساسی روانشناختی برای افزایش انگیزه و رضایت افراد در کار وجود دارد:
- خودمختاری (Autonomy): وقتی افراد احساس میکنند که در کارشان آزادی و کنترل دارند و میتوانند درباره چگونگی و زمان انجام وظایف خود تصمیم بگیرند، احساس رضایت و انگیزه بیشتری دارند.
- شایستگی (Competence): افراد زمانی که احساس میکنند در کار خود توانمند و ماهر هستند و از پس چالشهای کاری برمیآیند، احساس موفقیت و رضایت بیشتری را تجربه میکنند.
- ارتباط (Relatedness): احساس تعلق و ارتباط مثبت با دیگران در محیط کار یکی از عوامل کلیدی برای افزایش انگیزه و رضایت است. وقتی افراد در کارشان با دیگران تعامل معناداری دارند، احساس موفقیت بیشتری میکنند.
چطور با وجود هوش مصنوعی آیندۀ شغلی خود را تضمین کنیم؟
با پیشرفتهای فناوری و ظهور هوش مصنوعی، ممکن است کارهای تکراری و بیمعنا به ماشینها سپرده شود. ما میتوانیم از هوش مصنوعی برای انواع کارها استفاده کنیم، اما اگر به آن اجازه دهیم عناصر کاری را که آن را معنادار میکنند حذف کند، در خطر از دست دادن چیزی حیاتی هستیم. بنابراین، نکتۀ کلیدی این است که تمرکز خود را بر بخشهایی از کار قرار دهیم که برای ما معنادار است و احساس رضایت شخصی را به همراه دارد. ما باید از هوش مصنوعی بهره ببریم، اما در عین حال مطمئن باشیم که جنبههای خلاقانه و انسانی کارمان را حفظ میکنیم.
جان راسکین باور داشت که کار چیزی فراتر از بهرهوری صرف است؛ کار باید بخشی از هویت و شخصیت انسان را شکل دهد. او هشدار میداد که نباید اجازه دهیم که افراد به چرخدندههای ماشینی تبدیل شوند. در عصر جدید هوش مصنوعی، این دیدگاه همچنان الهامبخش است؛ ما باید بر ایجاد معنای عمیق در کارمان تمرکز کنیم و همواره ارزش خلاقیت و تلاش انسانی را پاس بداریم. این درسی است که باید به همراه داشته باشیم تا آیندۀ شغلی خود را در دنیایی خودکار شکل دهیم.