ما براساس روانشناسی تکاملی، فاکتورهای تشویقکننده یا بازدارندهی مردم که موجب رفتارهای سازنده برای کاهش تغییرات اقلیمی میشود را مورد بررسی قرار میدهیم. برای تکمیل دانش فعلی، پنج انگیزهی روانشناختی اصلی اجدادی که تصمیمات محیطی مردم را به صورت اساسی شکل میدهد را، مورد بحث قرار میدهیم. اما مطالعات اخیر نشان میدهد چگونه مکانیزمهای روانشناختی تکاملیافتهی مرتبط با منافع شخصی، موقعیت شخصی، احساسات، تمایلات بیارزش شمردن آینده و تقلید اجتماعی، میتواند برای ترویج رفتارهای زیستمحیطی سازنده، مورد استفاده قرار گیرند. در اینجا ما دربارهی نقاط قوت و محدودیتهای نهفته در مداخلات رفتاری تکاملمحور گفتگو میکنیم و به طور خلاصه، به طرح سوالاتی که کمککننده برای ادغام رویکردهای تکاملی به مسیر اصلی روانشناسی محیطی هستند، میپردازیم.
تغییرات اقلیمی احتمالاً، عواقب مخربی بر شرایط اجتماعی، سلامتی و محیطی خواهد داشت. اما با کاهش گازهای گلخانهای که توسط فعالیتهای انسانی تولید میشود، میتوان این تأثیرات را محدود کرد. اگرچه بسیاری از انتخابهای افراد برای شکل زندگی خود میتواند بر تولید گازهای گلخانهای فردی، به صورت سالیانه تأثیرگذار باشد، اما متقاعد کردن مردم برای انجام کارهایی در جهت حمایت از محیط زیست، کار آسانی نیست. با وجود آنکه افراد زیادی، برای تغییرات اقلیمی اظهار نگرانی کردهاند اما تعداد خیلی کمی در اقدامات سازندهی زیستمحیطی شرکت میکنند.
این فاصلهی زیاد بین نگرشها و رفتارهای زیستمحیطی، کاملاً قابل مشاهده است. روانشناسان محیطی و اجتماعی، تلاشهای زیادی را برای پر کردن این شکاف از طریق مطالعهی نیروهای مشوق رفتارهای زیستمحیطی، انجام دادهاند. این پژوهش به تأثیرگذارترین فاکتورها از جمله ارزشهای محیطی، هنجارهای اجتماعی و انگیزههای مالی، توجه کرده است. همچنین آگاهی از اینکه این انگیزهها از کجا میآیند و در چه زمینههایی وجود دارند هم، اهمیت دارد. در پرتوی این دانش، تکمیل مطالعات از طریق بررسی رفتارهای محیطی بر اساس دیدگاه روانشناسی تکاملی، طرح سؤالات دربارهی انگیزههای عمیقتر مردم برای انتخاب فعالیتهای محیطی و اینکه چگونه میتوان آنها را برای فعالیتهای سازنده باانگیزه کرد، اهداف مطلب پیشرو است.
روانشناسی تکاملی و تغییرات اقلیمی
روانشناسی تکاملی چنین فرض میکند که بسیاری از گرایشهای رفتاری و روانشناختی ما به یک شیوهی عملی، انطباقی، توسط نیروهای تکامل که به وسیلهی انتخابهای طبیعی صورت پذیرفته است، شکل گرفته است. برای مثال، اشتهای ما به غذاهای شیرین و چرب، یک انطباق روانشناختی است که انتخاب شده است، زیرا در گذشته، خوردن چنین غذاهایی در محیطهایی که فقر کالری وجود داشته است، زندگی اجداد ما را نجات داده است. یک بینش مهم به دست آمده از روانشناسی تکاملی آن است که ممکن است راهکارها با هدف تغییر رفتار آنچنان تأثیرگذار نباشند اگر بین آنها و انگیزههای اجداد ما که هدایتگر رفتارهای مشکلساز بودند، همخوانی وجود نداشته باشد. برای مثال، شیرینتر کردن میوهها و سبزیجات، با هدف ترغیب مردم برای عدم استفاده از مواد غذایی غیربهداشتی به علت آنکه تأثیر مخربی روی سلامتی انسان دارند، نسبت به آموزش آنها با تبلیغات بیشتر، برای داشتن زندگی سالمتر، تأثیرگذاری بیشتری دارد. بنابراین، از طریق مطالعهی انگیزههای اجدادی مرتبط که انتخابهای زیستمحیطی مردم را هدایت میکند، شاید بتوانیم مداخلههای جدیدی داشته باشیم که نقش مثبتی در تغییرات اقلیمی داشته باشند.
باید اعتراف کرد که استفاده از یک لنز تکاملی، یک شیوهی نسبتاً جدید برای مطالعهی رفتار محیطی است، ولی تا همین الان توانسته است دانش معتبری را در اختیار قرار دهد. در اینجا ما با ربط دادن اطلاعات اخیر درمورد رفتارهای حامی محیط زیست به پنج انگیزهی اصلی روانشناختی تکامل یافته، این مطلب را گردآوری کردهایم.
منفعت شخصی: فعالان محیط زیست خودخواه
ارگانیسمها برای اولویت قرار دادن نتایج خود در مقابل نتایج دیگران، انطباق یافتهاند و انسانها نیز از این قاعده مستثنی نیستند. سود شخصی یک انگیزهی قوی محسوب میشود که زمینهساز بسیاری از تصمیمهای زیستمحیطی مردم است. با این وجود، در طولانی مدت، منافع شخصی میتواند تلاشهای جمعی برای کاهش تغییرات اقلیمی را به خطر بیندازد. درک تغییرات اقلیمی به عنوان یک مشکل جهانی، اشاره به آن دارد که این مسأله فقط در صورتی میتواند حل شود که کشورهای مختلف و شهروندان آن کاری را انجام دهند که برای همه مفید باشد و به طور جدی به کاهش گازهای گلخانهای خود پایبند بمانند. اگرچه اقدام جهت کاهش یافتن گازها از یک چشمانداز کلی منطقی به نظر میرسد، اما راضی کردن افراد برای انجام ندادن آنچه که برای آنها کاربردی است، کاری به شدت دشوار است. بینشهای بهدستآمده از اطلاعات تکاملی، پیشنهاد کاری خلاف آن را میدهد؛ از منفعت شخصی مردم برای تشویق اقدامات سازندهی زیستمحیطی، استفاده کنیم.
نظریهی تناسب اندام فراگیر (inclusive fitness theory)، که اغلب با عنوان نظریهی انتخاب خویشاوندان (selection theory) به آن اشاره میشود، مطرح میکند که انسانها به تضمین بقا و تکثیر ژنهای مشترک خود با خویشاوندان، مستعد هستند. بنابراین، افراد احتمالاً با کسانی که آرایش ژنتیکی شبیهتری دارند، همکاری بیشتری خواهند داشت. از لحاظ اقدامات مشوقانهی زیستمحیطی، این بیان میکند که اگر مردم منافع ژنتیکی بلندمدت خود را در خطر ببینند، رفتار خود را تغییر میدهند. مطالعات قبلی نشان میدهد که تأکید بر عواقب منفی مشکلات محیط زیست برای فرزندان آنها، مقاصد آنها را برای اقدامات سازندهی زیستمحیطی با فعال کردن انگیزههای مراقبت از خویشاوندان، افزایش میدهد. همچنین، تأکید بر سود شخصی- اقتصادی، مرتبط با سلامتی یا ژنتیکی- نشان داده است که رانندگان در توقفهای بلندمدت، دور موتور ماشین خود را کاهش میدهند، و راهکارهای قانعکننده با استفاده از درخواستهای خویشاوندمحور، در تلاشهای حفاظت از حیوانات مؤثر واقع شدهاند، به خصوص در میان کسانی که میزان پایینی از نگرانی زیستمحیطی را اظهار داشتهاند. در مثالهای اخیر مطرح شده است که درخواستهای تأکیدی بر نگرانیهای خودخواهانهی مردم، طرفداران بیشتری را نسبت به درخواستهای جهانی و زیستمحیطی، به منظور ترویج اقدامات مؤثر، جذب کرده است.
موقعیت شخصی: رقابت با فعالان محیط زیست
در بیشتر موجودات، کسب مقام و جایگاه اجتماعی بالاتر، با بسیاری از مزیتهای تکاملی گره خورده است. و این امر برای انسانها نیز صادق است. به همین دلیل احتمالاً روانشناسی ما تکامل یافته است تا به جستجو و نمایش دادن اهمیت مقام و موقعیت بپردازد. نظریهی سیگنالدهی فاخر (the costly signaling) معتقد است که ارگانیسمها برای نشان دادن ویژگیهای نهفتهی خود به شریکشان، ویژگیهای رفتاری فاخر را توسعه میدهند، و در مورد انسان، این نظریه چنین بیان میکند که موقعیت اجتماعی یک فرد میتواند نشانهای از ویژگیهای نهفتهی مرتبط در او باشد. گرچه، موقعیت اجتماعی اغلب از طریق به نمایش گذاشتن ثروت بیان میشود، بعضی پژوهشها نشان دادهاند که همکاری کردن و رفتار سازندهی زیستمحیطی داشتن، میتواند موجب ایجاد موقعیت و مقام و علامتدهی در این زمینه میشوند. بنابراین، مداخلههای بر مبنای انگیزههای مرتبط با مقام و موقعیت میتواند مردم را به رقابت و همگام شدن با فعالان محیط زیست تشویق کند.
مطالب اخیر نشان میدهد که با مصرف کالاهای پایدار، موقعیت اجتماعی مصرفتکنندگان در نظر دیگران بالا میرود. برخلاف یافتههای اولیه، این استنباط جدید تحت تأثیر قیمت محصولات نبود، بلکه این باور را در مردم ایجاد کرد که مصرفکنندگان این محصولات، بیشتر خیرخواه اجتماع هستند و مردم، این افراد را بیشتر در فعالیتهای اجتماعی به عنوان همراه خود انتخاب میکنند. همچنین، در زمینههای عاشقانه، سبک زندگی حمایتگرایانه نسبت به محیط زیست، باعث افزایش جذابیت افراد میشود. هم زنان و هم مردان، همراهان عاطفی خود را، در صورتی که کالاهای پایدار استفاده کنند، جذابتر دانسته و مردانی که فروشندگان این کالاها هستند، بیشتر از دیگران، والدین و همراهان نوعدوست و متعهد به نظر میرسند.
باید اعتراف کرد که این یافتهها به جای رفتار واقعی، بیشتر بر اساس ادراکات و انتظاراتی است که از رفتار افرادی که این سیگنالها را از خود میفرستند برداشت میشود. برای مثال، اگرچه ظاهرا طرفداران محیط زیست همکاری بیشتری در کارها نشان میدهند، اما بیشتر از دیگران در بازیهای کالاهای عمومی تجربی (experimental public goods games) شرکت ندارند. که این تفاوت بین واقعیت و انتظار، عدم مشاهدهی اقدامات مشارکتی است. از طرفی وقتی تصمیمات به صورت عمومی گرفته میشود، مردم تمایل زیادی برای خرید کالاهای سبز با هزینهی بیشتر، در شرایطی که کالاهای مشابه زیستمحیطی نیستند، نشان دادند. همچنین، مردم پول بیشتری به خیریههای طرفدار محیط زیست میبخشند، هنگامی که این اقدامات به صورت علنی و عمومی باشد یا توسط فردی که با او در آینده تعامل خواهند داشت، دیده شوند.
حس کردن خطرات حاصل از تغییرات اقلیمی
تغییرات اقلیمی، اغلب به عنوان یک مشکل دور (که به کندی در حال نزدیک شدن است و سیستم پیشرفتهی شناسایی تهدید ما را نمیتواند فعال کند) در نظر گرفته میشود. مردم معمولاً از طریق شبکههای مدرن خبری از این تغییرات مطلع میشوند. با وجود آنکه، انسانهای اولیه با تکیه بر نشانههای فوری محیط زیست مانند خشکسالی یا آتشسوزی جنگلی، تهدیدات احتمالی محیط زیست را پیشبینی میکردند. براساس نظریهی عدم تطابق تکاملی (evolutionary mismatch theory)، روند کند تغییرات اقلیمی باعث شده است که انسان در ایجاد یک پاسخ فوری جهت حفاظت از خود شکست بخورد و احتمال آنکه مردم بتوانند رفتارهای خود را وفق دهند، کاهش دهد. گفته شده است که نشانههای فوری که توسط مکانیسمهای حسی اولیه- از طریق بوها، چشماندازها و صداها- شناسایی میشوند، میتواند با افزایش تأثیر ارتباطات محیطی، بر این عدم تطابق غلبه کند. برای مثال، پژوهشهای انرژی نشان میدهد که تجسم انرژی گرمایشی باعث افزایش تمایل خانوادهها برای مشارکت در رفتارهای مرتبط با ذخیرهی انرژی شده است. همچنین، مطالب حاکی از آن است که اطلاعات حسی میتواند موجب ایجاد فضاهای عمومی تمیزتر و کاهش آلودگیهای ناشی از پلاستیکها شود. بوی تمیزی ایجاد شده در قطارها میتواند آشغال ریختن را کم کرده و مصرف بطریهای آب کاهش یابد به شرط آنکه قضاوتهای ذهنی در مورد مزه و بوی آب شیر، بهبود یابد.
همچنین، احساسات قدیمی تکاملیافته که انسانها به وسیلهی حسهای فیزیکی خود تجربه میکنند هم میتواند باعث شکلگیری تمهیداتی در برابر تغییرات اقلیمی، با ترویج عدم استفاده از غذاهای مخرب و ایجاد حس نیاز، برای مراقبت از خود شود. همزمان، این احساس انزجار یک مانع مهم برای استقبال از غذاهای پایدار مانند گوشت قرمز آزمایشگاهی، به علت آنکه غیر طبیعی درنظر گرفته میشوند، و حشرات خوراکی به شمار میآید.
کوتهنظری: تغییرات اقلیمی، خیلی دور به نظر میرسند.
بیشتر ارگانیسمها از جمله انسان، معمولاً نسبت به هرآنچه که پاداش فوری داشته باشد تمایل نشان میدهند و اگر نتیجه، غیرمطمئن و دور به نظر برسد، گرایش کمتری به آن دارند. با توجه به آنکه هر چه در نتیجه و پاداش فرد تأخیر بیفتد، احتمال از دست دادن مزایای مرتبط با آن مسأله بیشتر است، احتمالاً روانشناسی ما با جانبداری از تصمیمگیری در جهت بیارزش شمردن رضایت مربوط به آینده، تکامل یافته است. این گرایش بیارزش شمردن آینده، ممکن است با سیاستهای زیستمحیطی که از مردم میخواهند در جهت پایداری اقلیمی رفتار کنند تا از نتایج نامطلوب حاصل از تغییرات اقلیمی جلوگیری کنند، تداخل داشته باشد. یک پژوهش اخیر نشان میدهد که مردم نگرانی کمتری نسبت به یک مسألهی زیستمحیطی که گفته میشود در آیندهی دور اتفاق میافتد، دارند و تمایل زیادی برای جلوگیری از آن نشان نمیدهند.
اگرچه مردم، پاداشهای در لحظه را نسبت به پاداشهای دیرتر ترجیح میدهند، اما این گرایش به عوامل موقعیتی و نشانههای زیستمحیطی به صورت جزئی وابسته هستند، که میتوان تا حدی از طریق مداخلههای اقلیمی، از آنها استفاده کرد. برای مثال، به صورت منظم، در مجاورت طبیعت بودن به جای زندگی در محیطهای شهری ، میزان بیارزش شمردن نتایج آینده را کاهش میدهد. مطالعات اخیر نشان میدهد که این مسأله ممکن است پیامدهایی برای تصمیمگیری زیستمحیطی داشته باشد و بر آن تأثیرگذار باشد. مثلاً، در نزدیکی عکسهای مرتبط با محیط زیست بودن، باعث میشود افراد برای تجربهی هوای با کیفیت، مدت زمان بیشتری را منتظر بمانند.
تقلید اجتماعی: نقش الگوهای اجتماعی و هنجارهای اقلیمی
انسانها، حیوانات اجتماعی هستند. چنانچه کمبود منابع و عدم قطعیت، ویژگی محیط زندگی انسانهای اجدادی بود، تطبیق یافتن به الگوبرداری و یادگیری از دیگران و دنبال کردن آنها، مزیتهای تکاملی بسیاری برای آنها فراهم آورده است. درواقع، نظریههای تکامل فرهنگی (cultural evolution theories) بیان میکند که یادگیری اجتماعی تکامل یافته است تا هزینهی آزمون و خطاهای یادگیری را به کمترین میزان برساند. اما، از نظر تمهیدات اقلیمی، ممکن است تقلید از دیگران نتیجهی عکس داشته باشد. هنجارهای اجتماعی توصیفی، که براساس هنجارهای حاصله از ادراک آنچه که اکثر مردم در حال انجام آن هستند، تعریف شدهاند، میتواند در ترویج رفتارهای پایدار، وقتی بیشتر مردم رفتارهای پایدار دارند، مؤثر باشند. گفته شده است که، گرایش تکاملیافتهی ما برای الگوبرداری و دنبالهروی دیگران بودن میتواند برای تمهیدات اقلیمی به کار گرفته شود. همچنین، شواهد بهدستآمده از تجزیه و تحلیل متا ( meta-analysis) نشان میدهد که هنجارهای توصیفی، ارتباط مثبتی با مشارکت در تمهیدات تطبیقی تغییرات اقلیمی دارند. مردم همچنین، به یک شباهت و تعصب درونگروهی، برای رفتارهایی که الگوبرداری میکنند، پایبند هستند. برای مثال، اهمیت قائل شدن دوستان نزدیک و اعضای خانواده برای تغییرات اقلیمی، فاصلهی گستردهی بین عقاید مرتبط با تغییرات اقلیمی رأیدهندگان محافظهکار و آزادیخواه را کاهش میدهد، و پژوهشها نشان میدهد که مردم تمایل بیشتری برای کاهش مصرف انرژی خواهند داشت، اگر ارتباط خیلی نزدیکی با گروهی از مردم که نگرانیهایی از این جنس دارند، داشته باشند.
منبع: Palomo-Vélez, G., & van Vugt, M. (2021). The evolutionary psychology of climate change behaviors: Insights and applications. Current Opinion in Psychology, 42, 54-59
مترجمان: دکتر مهدی علیمحمدی، روانشناس و مشاور خانواده
الهه دهقانی، پژوهشگر و مترجم